تنهاهی عجب...
تنهایی را باید با خط بریل مینوشتند شنیدنش کافی نیست باید لمسش کرد
بر نیمکت شکسته ای ، در باران.... در دست تو چتر بسته ای ، در باران... باران باران باران باران باران ... تنهای تنها ، نشسته ای ، در باران .... بنویس که عشق آخرم ، باران است.....این چتر همیشه بر سرم ، باران است.........بگذار که پاک آبرویم برود.........بنویس که دوست دخترم باران است
تنهایی را باید با خط بریل مینوشتند شنیدنش کافی نیست باید لمسش کرد
دوست دارم بروم اما حیف
قایقم کاغذی است
کاغذی بی بنیاد، که دلش خط خطی اس
با چنین قایقی از ریشه تهی
به کجا باید رفت؟
تا کجا باید رفت؟
چاره چیست؟
منتظر می مانم
منتظر تا روزی که بسازم از نو قایقی را
و به آب اندازم
آن زمان است که فریاد
قایقم کشتی نوح مقصدم کعبه و نور
***
تو کجایی سهراب ؟ ! ... تو کجایی سهراب ؟
آب را گل کردند.....چشم ها را بستند و چه با دل کردند......
وای ....
سهراب کجایی آخر ؟!! ....زخمها بر دلِ عاشق کردند.....خون به چشمِ شقایق کردند...
تو کجایی سهراب ؟ ...که همین نزدیکی عشق را دار زدند... همه جا سایهٔ دیوار زدند ...
ای سهراب کجایی که ببینی
حالِ دلِ خوش...مثقالی است.......دلِ خوش سیری چند ؟ ......
.صبرکن سهراب ...! ....قایقت جا دارد ...!...
هی پاییز
ابرهایت را زود بفرست
شستن این گرد غم از دل من چندین پاییز باران میخواهد . . .
مسافری رسیده از راه با کوله باری از باران و دلتنگی
و طنین آرام گام هایش پیچیده در کوچههای شهر …
صدایی میآید این حوالی ؛ صدای قدم های پاییز …
پاییز
فصل رسیدن انارهای سرخ است
و انار چه دل خونی دارد
از رسیدن . . .
پاییز مرا عاشق می کند ، باران عاشق تر !!!
حالا تو بگو این باران پاییزی با من چه می کند ؟؟؟
صدای جیر جیرک ها به گوش می رسد
سکوت را نوازش می دهند
و جای خالی آدم های شب نشین را
با نگاهی معصومانه پر می کنند
هرچقد تنهــاتر میشی احتمال شروع یه رابطه احمقــانه بیشتر میشه !
تولدم مبارک
به بعضیا هم باید گفت تو آسمونا دنبالت میگشتم ولی . . .
زیر بقیه پیدات کردم . . .
فاصله خط عابر پیاده ندارد.
.
دست مرا بگیر و رد کن.
.
.قرار ما هر نیمه شب خیالت ...که نمیگذارد بخوابم
چشم بهم بزنیم پائیز اومده،پس:
وقت خریدن لباسهای پائیزی دقت کنید،لباسهایی بخرید با جیب های بزرگ به اندازه دو دست....
شاید همین پائیز عاشق شدید...
باز باران بارید...
خیس شد خاطره ها...
مرحبا بر دله ابریه هوا...
قشنگترین خاطراتم با هوای ابری و نم نم بارون شروع شد...
به یاد اون روزا میرم زیر بارون تا خاطرات قدیم یادم بیاد
عطر گلهای شمعدونی وقتی بارون میاد
بوی نم خاک...
صدای شرشر بارون
خدایا فقط نمیفهمم چرا وقتی نعمتت رو واسه آدما میفرستی فرار میکنن؟
یکی بهم گفت عاشق نیستن...
یکی گفت خیس میشن
ولی یکی بهم راستشو گفت " آدما نمیخوان گذشته رو به یاد بیارن واسه همین از بارون فرارین"
من متولدِ پاييزم،
فصل ِ زردي
فصل ِ بادِ وحشي
فصل ِ شاعرهاي پير
فصل ِ نقاشان بي نظير
کس چه مي داند!
شايدم بس دلگير!!
از آن اولين پاييز تا آخرينش
از عطر فروردين تا باد پاييزي
از نياز آن عاشق تا ناز آن معشوق
از کنج آن مسجد تا بعدِ ميخانه!
من همه را پيموده ام!
من متولد پاييزم
فصل ديدن رنگ در بعد نگاه
فصل آرامش دل
فصل غوغاي نگاه
فصل سايه
فصل باران
باران باران باران !!!
به سراغ من اگر می آیید
پشت هیچستانم
پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصد هایی است
که خبر می آرند از گل وا شده ی دورترین نقطه ی خاک
پشت هیچستان چتر خواهش باز است
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود
زنگ باران به صدا می آید
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیا یید که مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من...
آدما از جنس برگند.
گاهی سبزند، گاهی پائیزن و زردند.
زمستون دیده نمی شن.
تابستون سایبون سبزند.
آدما خیلی قشنگن.
حیف که هر لحظه یه رنگند
باز دلم تنگ است
باز چشمانم باران می طلبد
آسمان دلم پر از ابرهای سیاه دلتنگی شده
باز من تنهایم
و در این سكوت حتی صدای ساز هم آرامم نمی كند
دل من باز كوچك شده
برای آنكه نمیدانم كیست
ولی غیبتش مرا می آزارد
من خودم را گم كرده ام
...! كجا...؟
این را دیگر نمیدانم
مردانه حسادت میکنم ...
دلم آغوش پر آرامشی را می خواهد که زیر باران گرمم کند...
دلم میخواهد کسی باشد خوب باشد...
مهربان باشد ...
بس باشد ...
همه ی این بودن هایش فقط برای مـــــــــن باشد...
فقط مـــــــــــن... بـــــ ـــ ــا ـشــــ ـــ ــــ ـــد!
هـنـوز مـنـتـظـرم وسـط یـک شـب بـارانـی کـه از شـدت تـب عـرق کـرده ام بـیـدارم کـنـی
و بـگـویـی چـیـزی نـیـسـت . . .
خـواب مـی دیـدی
مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟
بـگـذار سـخـت باشم و سـرد!بـاران کـه بـاریــد چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه!
خـورشـیـد کـه تـابـیـد...پـنـجـره ببـندم و تـاریـک ! اشـک کـه آمـد...دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک !
او کـه رفـت نـیـشخـنـدی بـزنـم و سوت
هی باران !
دلت را خوش نکُن به ذوق مردم از باریدنت
این جماعت زمانی تورا میخواهند که برایشان صرف داشته باشی
وقتی دلشان تورا میخواهد که هوا گرم باشد
زمین خُشک باشد
...
همین که خیسشان کُنی ُ لباسشان کثیف شود
همین که ناخواسته ضرر برسانی
همین که برنامه هایشان را لغو کُنی
تو را به فُحش خواهند کشید
اما نگران نباش !
تو تنها نیستی
رفتارشان با مَن هم شبیه توست !
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد
، ولی باران نمیدانند که من دریایی از دردم ،
به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم
غزل
دروغ نگم بعضی شبا یاد تو پرسه میزنم
نه مثل بارون نمیشم دیگه به در نمیزنم
یه شب به آسمون میگم توهم یکم حوصله کن
از این شبای لعنتی یه خورده کمتر گله کن
خیال نکن اگه شبام با تنهایی رقم زدم اینو بدون که این روزا با خودمم بهم زدم
فقط دلم یکم پره از تو که نه از آسمون ..من رگ بارونو زدم به عشق قطره های خون
من که قسم خورده بودم هرچی که بوده بگذرم ..کی گفته حال من بده از هر چی خوبه بهترم
منم اون مترسکی که شدم عاشق کلاغا
واس من ابد بریدن میون حصار باغا
آخه این صورت زشتو کی به من داده خدایا
آدمارو دوس ندارم عاشق شمام کلاغا
ای پرنده های غمگین از چشای من نترسین
آدما گریمو دیدن برین از اونا بپرسین
دیشب دیدم که پشت شیشه داری گریه میکنی
یواشکی مثل همیشه داری گریه میکنی
خودم دیدم ...چشماتو دیدم که دوباره خون شدن
چشمای نازتو دیدم مهمون آسمون شدن
داری گریه میکنی ...داری گریه میکنی ....داری گریه میکنی
گل یاسم سرتو بزار رو شونم.... گریه کن
بزار از غصه ی تو با تو بخونم ....گریه کن
بزا تا ابد کنار تو بمونم.... گریه کن
داری گریه میکنی ....داری گریه میکنی.... داری گریه میکنی
گل یاسم بگو از کی گله داری گل من
قول بده سر روی شیشه ها نزاری گل من
من که هستم مگه تو منو نداری گل من
داری گریه میکنی
دارم راه میرم... یهو یه صدایی میاد... _ داداش یه عکس از مامیگیری؟ _ منم میگم چرا که نه؟ دوربینو حاضر میکنم که چشمام میخوره به تو...کاره دنیارو ببین،من باید از تو وو کسی که تورو ازم دزدیده عکس بگیرم... سعی میکنم به روی خودم نیارم اما،جالب اینجاست،تو حتی منو نمیشناسی... من همونم، فقط موهامو بلند تر شده مثل روز های تلخم ، چهره ای که شکسته شد جوانیش بر باد رفت ... پیرش کردی ... مثل قدیما لبخند رو لبام نیست... صورت همیشه صافم حالا پر از ریش شده ... شایدم کلا یادت رفته من کیم... چه توقعی دارم... ولی تو هنوز مثل گذشته زیبایی ... یادش بخیر میگفتی نمیتونی کسی رو جز من به اغوش بکشی امروز خودم عکسش را گرفتم _ داداش اون دکمه هستش _ بله بله ( چیک چیک) چه لب خند زیبایی زدی مثل همون روز که زدی تو سینه ام گفتی تو یه دیونه ای دیونه !! _ داداش ممنون خیلی حال دادی _ خواهش میکنم قابلی نداشت راستی عشقم قابل نداشت ؟؟ یا ثبت خاطره شما هااا؟؟ یا تنها بودن هایم اره قابلی نداشت راستی دادا ش نوش جونت !!!
دستــ ـم را بالا مــ ـی برم
و آسمان را پایین مــ ـی کشـــ ـم
مــ ـے خواهــــــ ـم بزرگــــــ ـی زمین را نشان آسمان دهـــــــ ـم
تا بداند
گمشده ے من
نه در آغــــ ـوش او . .
که در همین خاک بـــــــ ـی انتهاست
آنقدر از دل تنگـــــ ـی هایـــــــ ـم برایش
خواهــــــ ـم گفت
تا ســـ ـرخ شود . . .
تا نــــ ـم نــــ ـم بگرید . . .
آن وقت رهایش مـــ ـی کنــــــــ ـم
و مـــ ـی دانــــــ ـم
کســــــ ـی هــــــ ـرگــــــ ـز نــــــ ـخواهد دانست
غـــــــ ـم آن غروب بارانـــــــ ـی
همه از دلتنگـــ ـی هاے من بود
دلـــــم گرفتـــــــــــــــه ...
مثـل هـــوای ِ ابــری ِ شهــری خامـــوش دلــــم تنـگ اسـت ...
مثـل آسمـــــــــــــان ِ بــــــی ستــاره ی ِ شـبیِ زمستــــــانـی حــال ِ دلـــــــــــم خـــوب نیســت
خدایا خستــه ام ...خستـــــه ... به مــن جـــایی بــــــــــــــــــــده
آنجـا حـــــــــوالی ِ ابـــرها دیـوار به دیــوار ِ کلبـــه ی ِ ستــــاره ها
آنجـا که همـــه جـا نـــــــــــــور است و نگــــار می خواهـم بخوابـــــم
می خواهـــــــــــــــم در آغــــوش ِ گــــــــرم ات آرام گیــرم
دلــــم گرفتــــه ...
دلـــــم تنگــــــــــــــــــــ اسـت
دلــــم پـــرواز می خواهـد
زیـ ـ ـر بـ ـآرون مے ایـ ـ ـسـتـ ـ ـم
مے گویند مد اَست این روزآ !!!
عشق بآزے زیر بآرون
با اَشکاے اَبر
دل نمے سوزآنم بـ ـرآے اَبرے که اَز شدت گریه
به هـ ـ ـق هـ ـ ـق اُفتاده
دل بـ ـرآے خـ ـودم میـ ـسوزآنم
که اَز فشآر دل تنگے
خیلے وقته نفـ ـ ـسم بـ ـ ـریـ ـده بـ ـ ـریـ ـده و بند اَست ..